غزل شماره ۱۱۸
آن کس که به دست جام دارد سلطانی جم مدام دارد
آبی که خضر حیات از او یافت در میکده جو که جام دارد
سررشته جان به جام بگذار کاین رشته از او نظام دارد
ما و می و زاهدان و تقوا تا یار سر کدام دارد
بیرون ز لب تو ساقیا نیست در دور کسی که کام دارد
نرگس همه شیوههای مستی از چشم خوشت به وام دارد
ذکر رخ و زلف تو دلم را وردیست که صبح و شام دارد
بر سینه ریش دردمندان لعلت نمکی تمام دارد
در چاه ذقن چو حافظ ای جان حسن تو دو صد غلام دارد
تفسیر
عقل و اندیشه بزرگترین موهبتی است که خدا در اختیار انسان نهاده است و با استفاده از این نعمت انسان به قله کامیابی و سعادت خواهد رسید. به جای آنکه عمر گرانبها را مصروف کم و زیاد دنیا کنی از عقل و اندیشه خود استفاده کن تا به تمام آرزوهایی که فکر می کنی دست نیافتنی است دست یابی و بدان که آینده از آن توست.